کروبی دبیر کل نهضت آزادی شد!
دانشجوی رند
جای دوستان خالی تو مهمونی یه هفته ی پیش؛ میرحسین و شیخ مهدی آنچنان دل و قلوه ای به هم دادن و گرفتن که نگو!البته از اونجایی که سطح این دو بزرگوار خیلی از ماها بالاتره و به قول معروف فقط از ما بهترون حرفاشونو می فهمن، من برا اینکه شما ـ یعنی از اینا بدترون ـ هم بفهمید، بخشهای جالبشو ترجمه می کنم؛ به هر حال از هر چه بگذریم سخن کروبی خوشتر است: پسر شجاع جنبش سبز که همیشه قربونی میرحسین و خاتمی و باقی دوستان میشه، داره از خاطراتش از زمان شاه می گه: حدود سال ?? بود که نهضت آزادی اوج گرفتهبود. آنزمان هم چنین تظاهراتی در تهران و جلوی دانشگاه انجام میشد.
دانشجویان شعار میدادند، پلیس هم میآمد و متفرق میکرد. چنین برخوردهایی نبود.(دوستان توجه کنید که بین اینهمه جریان ،اوج گرفتن نهضت آزادی به یاد شیخ مونده.خب البته حقم دارن.
از اونجایی که ایشون قراره در آینده ای نزدیک مسئولیت نهضت آزادی رو به عهده بگیره،بهتره از همین الآن یکم بیشتر سنگشو به سینه بزنه. از اعتماد ملی که خیری ندید.
و نکته ی دیگه اینکه منظور شیخ این بوده که زمان شاه خیلی بهتر با معترضین برخورد میشد، فقط پلیس میومده و از مردم خواهش می کرده که متفرق بشن، حالا اون سه تا دانشجویی رو که 16 آذر تو حمله ی گارد به دانشگاه تهران کشته شدن، خیلی جدی نگیرید.
کشتار مردم ورامین تو قیام 15 خرداد 42 رو هم بی خیال! مهم اوج گرفتن نهضت آزادی و برخورد انسان دوستانه ی رژیم پهلوی با معترضینه!) البته پیر اصلاحات تو ادامه ی گپ و گفتش با میرحسین تأکید داره که " باید طوری رفتار کرد که به کل نظام برنخوره" ولی حتماً باید یه کاری کرد که به یه کوچولو از نظام بربخوره.
همین که رهبری رو زیرسوال ببری و قانون اساسی رو بی خیال شی و دم به دم نامه ی سرگشاده و بیانیه بنویسی که نظام ایران دیکتاتوره و و جنایت می کنه و . . . کافیه! ولی به کل نظام نباید توهین کرد!!!
در ادامه شیخ متذکر میشه که صبح 13آبان بهش خبر دادن که گروه ریگی می خواد ترورش کنه ! من نمی دونم دیگه کسی نمونده که ریگی بیاد اینو ترور کنه؟ تازه مگه ریگی عقلش کمه که کروبی رو ترور کنه؟ کی بهتر از کروبی می تونه بدون عملیات انتحاری و خرج بمب و فشنگ به مملکت آسیب بزنه؟
بگذریم.برسیم به 13آبان، از لحن شیوا و زبان گویای شیخ بشنوید:« وقتی دیگر رفتن با ماشین امکانپذیر نبود، پیاده شدیم و درکنار مردم قرار گرفتیم. در همانجا شروعکردند به زدن مردم. (آخه یکی نیس بگه خب برا چی از ماشین پیاده می شی که مردم کتک بخورن؟مگه آزار داری؟)بهسمت میدان ?تیر در حرکت بودیم که ناگهان من دیدم که سر محافظم شکاف برداشته و از آن خون جاری شدهاست.( چه فیلم اکشنی!!!)
اول فکر کردم که با باتوم به سرش کوبیدهاند. اما بعد فهمیدم که در اثر شلیک مستقیم گاز اشکآور به سمت ما و برخورد آن بهسر محافظم، این وضعیت پیش آمدهاست (احیاناً این همون محافظی نبود که تو نمایشگاه مطبوعات هفتیرکشی کرده بود؟چه پایان غم انگیزی!)دیدم دارم خفه میشم.من در جریان انقلاب حداقل ?? بار گاز اشکآور خوردهام. اما این، گاز اشکآور نبود ( بابا کروبی ! گاز اشک آورتم مدل جدیده!... آقای کروبی ! اونکه داشتی ازش خفه می شدی گاز اشک آور نبوده ،شنیدن مرگ بر منافق بوده که داشته خفه ات می کرده!) و حالا بخونید از افتخارات شیخ: « روزی که حضرت امام فوت کردند، ?تا حکم از ایشان داشتنم. ( چه افتخاری ! حکم رشوه گرفتن از شهرام جزایری رو هم امام داده بودن؟!!!) شما هم که نخستوزیر امام بودید.
این روزنامههای زنجیرهای تهمت و انگ میزنند که من و شما از اسلام و انقلاب خارج شدهایم. اما با نوشتههای آنها که ما از اسلام و انقلاب خارج نمیشویم. ( البته شما بخاطر مصاحبه با بی بی سی و قبول نکردن حرف رهبری مبنی بر سلامت انتخابات ،عدم تمکین به اطلاعیه ی شورای نگهبان و زیر پاگذاشتن حرف امام و به هم زدن نماز جمعه و روز قدس و 13 آبان ، اتوماتیک از اسلام و انقلاب خارج شدید)بلاخره نوبت می رسه به میرحسین.مهندس در مورد عدم حضورش در بین مردم اینجوری می گه : حدود ساعت ? صبح، تعدادی جلوی فرهنگستان جمع شدند و شروعکردند به شعاردادن و با بستن درب پارکینگ، کاری کردند که من سعادت نداشتهباشم که به جمع مردم بپیوندم و در این اجرمعنوی شریک بشوم.» ( آخه تبعیض چقدر؟!!! چرا هیچ کس جلو کروبی رو نمی گیره و همیشه درب فرهنگستان میرحسین پلمپ میشه؟)جناب میر حسین ادامه می ده و از موضع دلسوزانه ی خودش منی گه : شرکت در این تظاهرات چه ایرادی داشت؟ مردم می آمدند و آرام شعارهایشان را می دادند(ظاهراًباید برای میرحسین روشن کرد که عدم حضور سبزها توی راهپیمایی ایراد خاصی نداشته و دوستای سبزش خودشون تشریف نیاوردن .
هرچند ممکنه درب خونه ی تک تک سبز ها پلمپ شده و نذاشتن از این اجر معنوی استفاده کنن! آقای میرحسین! در گوشِت می گم بقیه نشنون؛ به همون علتی که شما تشریف نیاوردید دوستاتون هم نیومدن!)بگذریم. رهبر جنبش سبز ادامه می دهد : همه ی مردم متوجه هستند که سلاح ما شعارهای مسالمت آمیز و عقلانی ماست( بله!همه ی مردم متوجه هستن که سلاح شما نارنجک های دست ساز و کوکتل مولوتف و چوب و چماقه.نشونه اش خسارت چند میلیاردی به رفیق شفیقتون قالیبافه!)
خب دیگه ظاهراًمهمونی خیلی کشدار شده !حوصلم داره از این . . . سر میره!
واما نکته ی اخلاقی : کروبی شجاع ترین فرد جنبش سبز است!!!
جای دوستان خالی تو مهمونی یه هفته ی پیش؛ میرحسین و شیخ مهدی آنچنان دل و قلوه ای به هم دادن و گرفتن که نگو!البته از اونجایی که سطح این دو بزرگوار خیلی از ماها بالاتره و به قول معروف فقط از ما بهترون حرفاشونو می فهمن، من برا اینکه شما ـ یعنی از اینا بدترون ـ هم بفهمید، بخشهای جالبشو ترجمه می کنم؛ به هر حال از هر چه بگذریم سخن کروبی خوشتر است: پسر شجاع جنبش سبز که همیشه قربونی میرحسین و خاتمی و باقی دوستان میشه، داره از خاطراتش از زمان شاه می گه: حدود سال ?? بود که نهضت آزادی اوج گرفتهبود. آنزمان هم چنین تظاهراتی در تهران و جلوی دانشگاه انجام میشد.
دانشجویان شعار میدادند، پلیس هم میآمد و متفرق میکرد. چنین برخوردهایی نبود.(دوستان توجه کنید که بین اینهمه جریان ،اوج گرفتن نهضت آزادی به یاد شیخ مونده.خب البته حقم دارن.
از اونجایی که ایشون قراره در آینده ای نزدیک مسئولیت نهضت آزادی رو به عهده بگیره،بهتره از همین الآن یکم بیشتر سنگشو به سینه بزنه. از اعتماد ملی که خیری ندید.
و نکته ی دیگه اینکه منظور شیخ این بوده که زمان شاه خیلی بهتر با معترضین برخورد میشد، فقط پلیس میومده و از مردم خواهش می کرده که متفرق بشن، حالا اون سه تا دانشجویی رو که 16 آذر تو حمله ی گارد به دانشگاه تهران کشته شدن، خیلی جدی نگیرید.
کشتار مردم ورامین تو قیام 15 خرداد 42 رو هم بی خیال! مهم اوج گرفتن نهضت آزادی و برخورد انسان دوستانه ی رژیم پهلوی با معترضینه!) البته پیر اصلاحات تو ادامه ی گپ و گفتش با میرحسین تأکید داره که " باید طوری رفتار کرد که به کل نظام برنخوره" ولی حتماً باید یه کاری کرد که به یه کوچولو از نظام بربخوره.
همین که رهبری رو زیرسوال ببری و قانون اساسی رو بی خیال شی و دم به دم نامه ی سرگشاده و بیانیه بنویسی که نظام ایران دیکتاتوره و و جنایت می کنه و . . . کافیه! ولی به کل نظام نباید توهین کرد!!!
در ادامه شیخ متذکر میشه که صبح 13آبان بهش خبر دادن که گروه ریگی می خواد ترورش کنه ! من نمی دونم دیگه کسی نمونده که ریگی بیاد اینو ترور کنه؟ تازه مگه ریگی عقلش کمه که کروبی رو ترور کنه؟ کی بهتر از کروبی می تونه بدون عملیات انتحاری و خرج بمب و فشنگ به مملکت آسیب بزنه؟
بگذریم.برسیم به 13آبان، از لحن شیوا و زبان گویای شیخ بشنوید:« وقتی دیگر رفتن با ماشین امکانپذیر نبود، پیاده شدیم و درکنار مردم قرار گرفتیم. در همانجا شروعکردند به زدن مردم. (آخه یکی نیس بگه خب برا چی از ماشین پیاده می شی که مردم کتک بخورن؟مگه آزار داری؟)بهسمت میدان ?تیر در حرکت بودیم که ناگهان من دیدم که سر محافظم شکاف برداشته و از آن خون جاری شدهاست.( چه فیلم اکشنی!!!)
اول فکر کردم که با باتوم به سرش کوبیدهاند. اما بعد فهمیدم که در اثر شلیک مستقیم گاز اشکآور به سمت ما و برخورد آن بهسر محافظم، این وضعیت پیش آمدهاست (احیاناً این همون محافظی نبود که تو نمایشگاه مطبوعات هفتیرکشی کرده بود؟چه پایان غم انگیزی!)دیدم دارم خفه میشم.من در جریان انقلاب حداقل ?? بار گاز اشکآور خوردهام. اما این، گاز اشکآور نبود ( بابا کروبی ! گاز اشک آورتم مدل جدیده!... آقای کروبی ! اونکه داشتی ازش خفه می شدی گاز اشک آور نبوده ،شنیدن مرگ بر منافق بوده که داشته خفه ات می کرده!) و حالا بخونید از افتخارات شیخ: « روزی که حضرت امام فوت کردند، ?تا حکم از ایشان داشتنم. ( چه افتخاری ! حکم رشوه گرفتن از شهرام جزایری رو هم امام داده بودن؟!!!) شما هم که نخستوزیر امام بودید.
این روزنامههای زنجیرهای تهمت و انگ میزنند که من و شما از اسلام و انقلاب خارج شدهایم. اما با نوشتههای آنها که ما از اسلام و انقلاب خارج نمیشویم. ( البته شما بخاطر مصاحبه با بی بی سی و قبول نکردن حرف رهبری مبنی بر سلامت انتخابات ،عدم تمکین به اطلاعیه ی شورای نگهبان و زیر پاگذاشتن حرف امام و به هم زدن نماز جمعه و روز قدس و 13 آبان ، اتوماتیک از اسلام و انقلاب خارج شدید)بلاخره نوبت می رسه به میرحسین.مهندس در مورد عدم حضورش در بین مردم اینجوری می گه : حدود ساعت ? صبح، تعدادی جلوی فرهنگستان جمع شدند و شروعکردند به شعاردادن و با بستن درب پارکینگ، کاری کردند که من سعادت نداشتهباشم که به جمع مردم بپیوندم و در این اجرمعنوی شریک بشوم.» ( آخه تبعیض چقدر؟!!! چرا هیچ کس جلو کروبی رو نمی گیره و همیشه درب فرهنگستان میرحسین پلمپ میشه؟)جناب میر حسین ادامه می ده و از موضع دلسوزانه ی خودش منی گه : شرکت در این تظاهرات چه ایرادی داشت؟ مردم می آمدند و آرام شعارهایشان را می دادند(ظاهراًباید برای میرحسین روشن کرد که عدم حضور سبزها توی راهپیمایی ایراد خاصی نداشته و دوستای سبزش خودشون تشریف نیاوردن .
هرچند ممکنه درب خونه ی تک تک سبز ها پلمپ شده و نذاشتن از این اجر معنوی استفاده کنن! آقای میرحسین! در گوشِت می گم بقیه نشنون؛ به همون علتی که شما تشریف نیاوردید دوستاتون هم نیومدن!)بگذریم. رهبر جنبش سبز ادامه می دهد : همه ی مردم متوجه هستند که سلاح ما شعارهای مسالمت آمیز و عقلانی ماست( بله!همه ی مردم متوجه هستن که سلاح شما نارنجک های دست ساز و کوکتل مولوتف و چوب و چماقه.نشونه اش خسارت چند میلیاردی به رفیق شفیقتون قالیبافه!)
خب دیگه ظاهراًمهمونی خیلی کشدار شده !حوصلم داره از این . . . سر میره!
واما نکته ی اخلاقی : کروبی شجاع ترین فرد جنبش سبز است!!!